معماري ارگانيك

و بالاخره ويوله لودوك ( 1879-1814 ) ، هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست معمار معروف فرانسوي كه بر اساس ضد ضوابط هنرهاي زيبا قيام كرد ، سازه ساختمان هاي گوتيك را سازه پويا و دمانيك مي دانست . هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست « وي معماران را ترقيب كردكه قوانين طبيعي خلقت را بـه كار گيرند . هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست همانند مجسمـه سازان قرون وسطي كه گياهان و حيوانات را مطالعه مي كردند که تا بفهمند كه چگونـه فرمـهاي آنـها همواره يك عملكردي را نشان مي دهند و يا خود را با خصوصيات ارگانيسم تطبيق مي دهند . لودوك بر اين نظر بود كه « ارتباط بين عملكرد و سازه يك اصل زير بنايي درون معماري قرون وسطي بود و بايد بـه عنوان يك اصل مـهم ، راهنماي هنرمندان مدرن باشد » .

لذا مي توان بيان نمود كه عقايد رمانتيك هاي اروپا و آمريكا ، بالاخص نظرات آنـها درون مورد طبيعت و قوانين طبيعي ، زير بناي فكري معماري ارگانيك را تشكيل مي دهد . معماري ارگانيك درون آمريكا درون قرن 19 توسط فرانك فرنس و لوئيس ساليوان شكل گرفت . اوج شكوفايي اين نظريه را مي توان درون نيمـه اول قرن بيستم درون نوشتارها و طرح هاي فرانك لويدرايت مشاهده كرد .

فرانك فرنس كه استاد ساليوان محسوب مي شد و ساليوان براي مدتي درون دفتر او كار مي كرد ، بيشتر تحت تأثير سبك نئوگوتيك بود . بـه اعتقاد فرنس « بر اساس نظريه ارگانيك ، همـه فرمـهاي طبيعي پويا ( ديناميك ) هستند نيروها و فشارهايي كه درون ساختار يك حيوان دخيل هستند ، كشش ماهيچه ها و مفاسد هنگامي كه موجود حركت مي كند ، طرح رشد و گسترش كه درون فرم گياهان و صدفها ديده مي شود . تصويري از يك شكل زنده هست . اگر يك كار هنري بخواهد بيان كننده باشد ، بايد بـه صورت ارگانيك ساخته شود ، اجزاي آن نمي تواند بـه صورت بخشـهاي مجزا باشند ، بلكه آنـها بايد درون يك سيستم پويا و شكل پذير درون يكديگر ادغام شده باشند . بيان درون معماري بايد ، درون حل كردن نيروهاي فيزيكي كه درون يك كالبد ارگانيك عمل مي كند صورت گيرد . »

همان گونـه كه درون فصل قبل عنوان شد ، ساليوان از پايه گذاران سبك مكتب شيكاگو و معماري مدرن درون آمريكا بود . وي نيز اعتقاد بسيار زياد بـه فرم هاي طبيعي و سبك ارگانيك داشت . ساليوان بـه روشي معتقد بود كه مشابه پروسه بوجود آوردن درون طبيعت بود. او براي اولين بار اصطلاح فرم تابع عملكرد را بيان نمود و چنين عنوان كرد : هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست ( بعد از مشاهده مستمر پروسه طبيعي بـه اين نتيجه رسيدند كه فرم تابع عملكرد هست ) يعني ساليوان فرم تابع عملكرد را درون پروسه رشد و حركت طبيعي مي ديد .

اگر چه معماران مدرن نيمـه اول قرن اخير مانند گروپيوس نيز فرم تابع عملكرد را شعار اصلي خود مي دانستند ، ولي آنـها فرم را تابع تكنولوژي و عملكرد ماشين مي دانستند .

ساليوان درون مورد مصالح مي گويد : ( سنگ و ملات درون ساختمان ارگانيك زنده مي شود ) ؛ موضوعي كه فرانك لويدرايت ، شاگرد وي ، بهتر از هر معمار معاصر ديگري آنرا درون ساختمان هايش نشان داده هست .

فرانك لويدرايت به تحقيق يكي از مـهمترين و خلاق ترين معماران و نظريه پردازان قرن بيستم مي باشد . اين معمار درون طي 90 سال عمر پر بار خود (1959 -1869) بيش از 60 سال فعاليت مستمر معماري داشته و حدود 560 ساختمان اجرا نموده هست .

خانـه هاي اوليه رايت بـه نام خانـه هاي دشتهاي مسطح معروف بودند ، زيرا اين خانـه ها كه غالباً درون حومـه شـهر شيكاگو ساخته شده بودند ، درون تلفيق و هماهنگي با دشتهاي مسطح و سرسبز اين نواحي طراحي شده بودند.

از مشخصه هاي بارز اين ساختمان ها مي توان بـه پنجره هاي سرتاسري ، كنسول نمودن بام و نمايش افقي آن بـه موازات سطح زمين مسطح و نشان مصالح درون ساختمان اشاره كرد . از جمله شاخص ترين نمونـه هاي اين ساختمانـها بايد از خانة روبي درون حومـه شيكاگو نام برد .

در اوايل قرن بيستم كه بـه تدريج ايده هاي رايت درون ساختمان هايش شكل مي گرفت ، درون اروپا و آمريكا تكنولوژي بـه سرعت درون حال گسترش و پيشرفت بود . اين پيشرفت درون زمينـه معماري ، از نظر تئوري و اجرايي بسيار مشـهود و بارز بود .

اگر چه رايت با تكنولوژي مدرن مخالفتي نداشت ، ولي وي آنرا بـه عنوان غايت و هدف تلقي نمي نمود . بـه اعتقاد رايت ، تكنولوژي وسيله ايست براي رسيدن بـه يك معماري والاتر كه از نظر وي همانا معماري ارگانيك بود . او درون 20 مـه 1953 درون تليسين معماري ارگانيك را درون 9 عبارت ذيل تعريف كرد :

1- طبيعت : فقط شامل محيط خارج مانند ابرها ، درختان و حيوانات نمي شود بلكه شامل داخل بنا و اجزا و مصالح آن نيز مي باشد .

2- ارگانيك : بـه معناي همگوني و تلفيق اجزاء نسبت بـه كل و كل نسبت بـه اجزاء هست .

3- شكل تابع عملكرد : عملكرد صرف صحيح نمي باشد بلكه تلفيق فرم و عملكرد و استفاده از ابداع و قدرت تفكر انسان درون رابطه با عملكرد ضروري هست . فرم و عملكرد يكي هستند .

4- لطافت : تفكر و تفكر انسان بايد مصالح و سازه سخت ساختمان را بـه صورت فرم هاي دلپذير و انساني شكل دهد . همانگونـه كه پوشش درخت و گلهاي بوته ها ، شاخه هاي آنـها را تكميل مي كند . مكانيك ساختمان بايد درون اختيار انسان باشد و نـه بالعكس .

5- سنت : تبعيت و نـه تقليد از سنت اساس تفكر معماري ارگانيك هست .

6- تزيينات : بخشي جدايي ناپذير از معماري هست . رابطه تزئينات بـه معماري همانند گلها بـه شاخه هاي بوته مي باشد .

7- روح : روح چيزي نيست كه بـه ساختمان القا شود ، بلكه بايد درون درون آن وجود داشته باشد و از داخل بـه خارج گسترش يابد .

8- بعد سوم : بر خلاف اعتقاد عمومي ، بعد سوم عرض نيست ، بلكه ضخامت و عمق هست .

9- فضا : عنصري هست كه دائماً بايد درون حال گسترش باشد . فضا يك شالوده پنـهاني هست كه تمام ريتم هاي ساختمان بايد از آن منبعث شوند و در آن جريان داشته باشند .

شاهكار معماري فرانك لويدرايت و نظريه ارگانيك را مي توان درون خانة آبشار درون ايالت پنسيل وانيا درون آمريكا ديد .

اين خانـه كه درون سال 1937 ساخته شد ، بـه بهترين شكل ممكن عقايد رايت درون مورد معماري ارگانيك را نمايش مي دهد . موارد طراحي و اجرايي را كه رايت براي اين خانة ويلايي درون نظر گرفته بود ، مي توان درون 8 مورد ذيل خلاصه كرد :

1-حداقل دخالت درون محيط طبيعي ؛

2- تلفيق حجم ساختمان با محيط طبيعي بـه گونـه اي كه هر يك مكمل ديگري باشد ؛

3 - ايجاد فضاهاي خارجي بين ساختمان و محيط طبيعي ؛ 

4- تلفيق فضاي داخل با خارج ؛

5- نصب پنجره هاي سرتاسري و از بين بردن گوشـه هاي اتاق ؛

6- استفاده از مصالح محيط طبيعي مانند صخره ها و گياهان چه درون داخل و چه درون خارج بنا ؛

7- نمايش مصالح بـه همان گونـه كه هست ، چه سنگ باشد چه چوب و يا آجر ؛

8- استمر و نمايش مصالح از داخل بـه خارج نما .

رايت معتقد بود كه ماهيت مصالح درون ساختمان مي بايست نشان داده شود ، بـه گونـه اي كه شيشـه بـه عنوان شيشـه ، سنگ بـه عنوان سنگ و چوب بـه عنوان چوب بـه كار رود .

از نظر وي ارگانيك يعني تلفيق شدن كل مجموعه و در مورد ساختمان معتقد بود : « ساخته شده توسط افراد از درون زمين ، با تمـهيداتي كه خود درون نظر مي گيرند و با توجه بـه زمان ، مكان ، محيط و هدف . ممكن هست آنرا ساختمان محلي ( Folk  ) بخوانيم » .

در اروپا هوگو هرينگ ، معمار آلماني ، ازجمله نظريه پردازان معماري ارگانيك محسوب مي شود ، چنانچه وي مي نويسد : « روش هندسي ساكن و ايستا هست . امروزه تمايل بيشتر بـه سمت ساختارهاي انعطاف پذير و در نظر گرفتن ساختمان بـه عنوان يك ارگانيسم زنده مي باشد . آنـها بـه سوي كالبدي ارگانيك تمايل دارند . ايده زندگي و حركت جايگزين انتزاع ، تغيير ناپذيري و سكون مي شود . شدن بـه جاي بودن ، اين تغيير جهاني هست ، اين همـه را شامل مي شود » .

لذا همانگونـه كه عنوان شد ، عقايد رمانتيك هاي قرن 19 درون آمريكا و اروپا و بالاخص نظرات آنـها درون مورد طبيعت و قوانين طبيعي زير بناي فكري معماري ارگانيك را تشكيل مي داد . معماري ارگانيك درون آمريكا درون قرن 19 توسط فرانك فرنس و لويي ساليوان شكل گرفت و اوج شكوفايي اين نظريه را مي توان درون نيمـه اول قرن گذشته درون نوشتارها و طرح هاي فرانك لويدرايت مشاهده كرد . از جمله معماران مطرح اين سبك درون آمريكا درون حال حاضر ، في جونز هست كه شاگرد رايت بوده هست .

هر چند كه معماري ارگانيك بر خلاف كارهاي ميس و كوربوزيه ، صورتي جهاني و فراگير بـه خود نگرفت ، ولي با اين حال پيرواني درون ساير كشورها پيدا كرد . درون اروپا درون بين معماراني كه طرح هاي آنـها با اصول نظري معماري ارگانيك هماهنگي داشت مي توان از هوگوهرينگ و هانز شارون آلماني ، آلوار آلتو فنلاندي و گروه ديستيل درون هلند نام برد .

 در ايران هم مي توان مـهندس هوشنگ سيحون (دفتر كار سيحون، مقابر بوعلي سينا و نادر شاه )مـهندس پاسبان حضرت (پارك جمشيديه )و مـهندس مـهرداد ايروانيان.( باغ صفاي شيراز _ باغ چمران شيراز _ شـهرداري شيراز ) و مـهندس عامري (  شاگرد فرانك لويد رايت ) وپارك هاي جنگلي بيشتر شـهرهاي ايران ( تبريز _ كرمانشاه _ ... ) بـه عنوان معاران و آثار معماري ارگانيك نام برد .

 رايت

تاثير رايت درون معماري مدرن چندان هست كه نمي توان معماري او را تنـها درون يك بخش مورد مطالعه قرار داد . از همين رو ، علاوه بر اين بخش ، هر جا لازم آيد از معماري وي هست كه رايت رايت آنرا معماري ارگانيك مي ناميد . مراد رايت از معماري ارگانيك چه بود ؟ بـه اعتقاد گيديون كه قدر آثار رايت را نيك مي  دانست ، اين معمار توفيق نيافت با زبان و كلمات بـه توصيف و توضيح اين اصطلاح ساخته و پرداخته خويش موفق شود . پاره اي از اروپاييان نيز تعبيري خاص از معماري ارگانيك دارند كه متحملاً منبع آن همان انديشـه ها و گفتار هاي رايت هست ، ولي آن را بيشتر بـه معماري عملكردي ( يا معماري توجيهي : توجيه و توضيح براي هر فرمي كه درون معماري متجلي مي شود . ) تعبير كردند.

 

و گياه و گل از درون طبيعت مي شكفد و اصالت و قوت آن نيز درون همين از درون شكفتگي و طبيعي بودن آن هست . از اين رو ، درون اين نوع معماري هيچ نصنعي وجود ندارد و در سطور گذشته ، از خانـه آبشار رايت بعنوان يك مثال متعالي ارگانيك ياد كرديم . آنچه درون اين خانـه مفهوم ارگانيك را از مستدل بودن هر جزء يا فرم آن فراتر مي برد ، نخست پيوستگي طبيعي تمام اجزاي آن هست و سپس آميختن آنـها با مظاهر طبيعت كه اين خانـه براستي جزئي از آن شده هست . وجود آبشاري روان درون دل ساختمان نـه تنـها آن را شگفت انگيز و تماشايي مي كند بلكه آن را جزئي از طبيعتي مي كند كه اين ساختمان درون ميان آن بنا شده هست . پاره اي از منقدان اين پرسش را مطرح

 

ساختمان نيز تنوعي دلپذير داده هست . بـه جاي حجم هايي واضح ، يكنواخت و ملال انگيز ، هر گوشـه درون اين ساختمان داستاني جالب توجه دارد . اگر چه آبشار از درون خانـه ديده نمي شود ، همين شكفتگي از درون كه روح و معناي ارگانيك هست اين داستان هاي جالب را پديد آورده هست . ونوري كه موضوع تضاد و پيچيدگي را درون معماري مطرح مي سازد ، بي آنكه سني از اين اثر برجسته رايت بـه ميان آورد ، او  را ساده گرا و معماريش را معماري روستايي معرفي مي كند ، اما خود ونتوري چه از نظر تضاد و پيچيدگي و چه از هيچ نظر ديگري درون معماري نتوانسته حتي اندكي بـه آثار رايت نزديك شود ، و اين از پاره اي جهات و در موارد متعد از مشكلات بزرگ معماراني هست كه چون ونتوري خود را از قيد و بندهاي مدرن رسته مي بينند . بت شكني آنـها ممكن هست و مي تواند موجه باشد ، اما درون سرودن شعر آزادي كه جانشين اين تقيد شود موفق نبوده اند .

آنچه از كيفيت ارگانيك معماري رايت بر مي خيزد و به ويژه درون خانـه آبشار وي مجسمـه هست و براي ما حائز اهميت بسيار ، تنديس گونـه بودن آن هست . اگر بـه تعبيري تنديس گري را تركيب حجم ها و بازي فضاهاي پر و خالي تعريف كنيم ، خانـه آبشار بـه راستي تنديسي هست كه درون فضا قد بر مي افرازد ، تنديسي كه يكسره ساخته و پرداخته آدمي نيست ، بلكه حاصل تركيب حجم ها و فضاهاي طبيعي هست كه بـه صورت تخته سنگهاي خشن و دست نخورده درون اين تركيب جلوه گر ميشوند و نيز حجم هاي تراشيده از بتن كه صاف و صيقل خورده بـه نظر مي رسند و بخش ديگري از اين تركيب را پديد مي آورند . دو ديوار عمودي سنگي ( از سنگهاي طبيعي تراش خورده وبر هم نـهاده شده)در واقع پيوند(rapport  ) اين تركيب را بوجود مي آورند و مظاهر طبيعي تركيب ( سنگهاي نخراشيده ) و مظاهر ساخته و پرداخته آدمي ( حجم هاي صاف بتني ) را بـه يكديگر متصل مي سازند . اهميت اين كيفيت تنديس گونـه براي ما درون اين هست كه همين كيفيت كه مدتي درون معامري مدرن و از جمله بـه سبب « سبك جهاني » بـه فراموشي سپرده شده بود ، دوباره درون دهه 60 ( و شايد اندكي زودتر ، اگر رونشان لوكوربوزيه را ملاك قرار دهيم ) از خواب زمستاني خود سر برداشت و در معماري تجلي كرد و اكنون ، البته بـه گونـه اي ديگر و به تعابيري متنوع تر ، درون آثار معماران معاصر ما متجلي هست . ما درون مباحث آينده تحت عنوان گرايش هاي تنديس گرايانـه از اين كيفيت ياد خواهيم كرد و اين بحث را بـه صورت مفصل تر از سر خواهيم گرفت . اما منشأ اين گرايشـهاي تنديس گرايانـه كجاست ؟ چه شد كه رايت بدان ها پرداخت و چرا درون معماري مدرن بـه خواب زمستاني فرو رفت ؟

به طور كلي چند منبع براي معماري رايت متصور هست . يكي تجلي مظاهر مدرن و انديشـه هاي تازه اي كه ذهن بسياري از روشن فكران و صاحب نظران و از جمله رايت را هنگامي كه وي آغاز بـه كار كرد بـه خود خوانده بود . مظاهر مدرن البته جنبه هاي گوناگون داشت و دارد . درون پذيرفتن و به كار گرفتن پاره اي از اين مظاهر ، رايت که تا اندازه اي محتاط بود بـه عنوان مثال ، وي که تا ساليان دراز بتن مسطح و فولاد را كه مواد ساختماني جديد و مورد استفاده درون معماري مدرن بودند بـه كار نگرفت و در ساختمان هاي مسكوني ترجيح داد از چوب استفاده كند كه درون روزگار وي ، مانند حال حاضر ، زير ساخت تقريباً 90 درون صد ساختمان هاي مسكوني ايالات متحده را بوجود مي آورد . بـه طور كلي رايت نسبت بـه تمدن ماشيني كه بيش از هر جا درون ايالات متحد درون حال توسعه بود چندان خوش بين نبود . عقايد شـهرسازي رايت كه درون كتاب معروف وي برادايكر ابراز شده همـه حكايت از آن دارد كه وي زندگي مدرن و اجتماع درون شـهرهاي پر جمعيت را مذموم و براي زندگي آدمي خطرناك مي داند . اما جالب اين هست كه جوامع شـهري كوچك و كم تراكمي كه وي درون مدينـه فاصله خود ، برادايكر ، پيشنـهاد مي كند بيش از همـه چيز نياز بـه وسايل ارتباطي مدرني دارد كه رايت ظاهراً دشمن آنـهاست . بعد مسافت بين اين جوامع كوچك هم نياز بـه اتومبيل و وسايل ارتباط جمعي مانند راديو و تلفن را افزايش مي دهد . و هم نياز بـه احداث جاده ها را كه ساختن آنـها مستلزم استفاده از وسايل و تكنولوژي جديد هست .

در پلانـهاي خانـه رايت نيز فضاهاي نسبتاً كوچك و گاه تنگ و تاريك معماري قديمي جاي خود را بـه فضاهاي يكسره پيوسته اي مي دهد كه معمولاً شومينـه اي با آجرهاي كم ارتفاع يا سنگ هاي طبيعي نخراشيده درون آنـها نقطه تأكيدي پديد مي آورد يا بـه آنـها كانون و مركزي مي بخشد . درون استفاده آشكار

( Exposed  ) از مصالح ساختماني مانند آجر ، سنگ و چوب نيز گرايش هاي معماري مدرن درون معماري رايت مشـهود هست .

پلان هاي خانـه هاي آزادي پلان ليبر ( نقشـه آزاد ) لوكوربوزيه و فضاهاي يونيورسال ميس ون درون رو را ندارد و كوتاهي سقف آنـها با دالهاي گسترده اي كه از لبه بام فراتر مي رود و ورود نور را بـه فضاهاي داخلي خانـه ها محدود مي كند باعث تاريكي مي شود ، ولي چنانكه مذكور افتاد اين نقشـه ها نسبت بـه نقشـه هاي معماري هاي قديمي تر از پيوستگي ، يكپارچگي و آزادي بيشتري برخوردارند ، و اين يكپارچگي و آزادي را همانند كاربرد آشكار مصالح بايد جملگي بـه گرايش هاي مدرن اين معمار مربوط دانست .

شاهد ديگر بر گرايشـهاي مدرنيستي رايت و پيشگامي او درون اين عرصه كتاب قطوري هست كه بـه سال 1911 محقق آلماني، كونوفرانكه ، بـه زبان آلماني درباره رايت انتشار داد.اين محقق كه بـه عنوان استاد مدعويك سال 1908 درون دانشگاه هاروارد بـه تدريس زيبايي شناسي مشغول بود،به هنگام اقامت خود درون ايالات متحده با آثار رايت آشنايي بيشتر و عميقتري پيدا كرد و نتيجه مطالعات خود را درباره رايت و به طور كلي معماري آمريكايي،در اروپا منتشر كرد.اين مطالعات نـه تنـها اروپائيان مشتاق بـه رويدادهاي قاره جديد را از اوضاع و احوال آن سوي اقيانوس اطلس آگاهانيد ، لكه ترديدي نيست كه رايت را سرمشق پاره اي از پيشگامان معماري اروپا درون روي آوردنشان بـه معماري مدرن قرار داد . بـه عنوان مثال ، برلاخه و لوس ، بـه طور مستقيم ، و گروپيوس و ميس ون درون رو و لوكوربوزيه بطور غير مستقيم از گرايشـهاي رايت متاثر شدند .

 علي رغم همـه اين گرايشـهاي بسيار آشكار بـه مدرنيسم درون آثار رايت ، و از آن بالاتر قدرت و جسارتي كه وي درون اعتلا و پيشبر اين گرايشـها از خود نشان داده هست ، منبع ديگري نيز براي معماري و متصور هست و آن پاره اي تاثيرات قديمي ، بويژه درون تركيب حجمـهاست كه اصل آنـها از قرن نوزدهم و محتملا پيشتر هست . گيديون كه درون ستايش رايت اندكي رو گذار نمي كند ، بحث خود را درباره وي چنين آغاز مي كند :« از ميان تمام معماراني كه كارشان بـه قرن نوزدهم باز مي گردد ، بي ترديد رايت نابغه اي بود. . .  اثرات قرن نوزدهم هنوز درون آثار رايت باقي بود ، اما وي بـه تنـهايي بي آنكه نقاشان و مجسمـه سازان معاصر وي او را ياري كرده باشند تصوري نو درون معماري آفريد » .

فيليپ جانسن نيز كه درون اوج شكوفايي رايت ، بيشتر متوجه معماران اروپايي و بويژه ميس ون دررو بود ، رايت را بزرگترين معمار قرن نوزدهم مي خواند .

اين سخن طعنـه آميز هست و چون رايت عقايد جانسن را درباره معماري مدرن و سبك بين المللي كه اختراع جانسن و هنري راسل هيچكاك بود نمي پذيرفت ، انتقام جويانـه بـه نظر مي رسد ، ولي که تا اندازه اي متضمن واقعيت نيز مي باشد . رايت هرگز نتوانست بستگي اش را با معماري قرن نوزدهم بگسلد ، و اين درست همان نكته اي هست كه درون حال حاضر كه تب مدرنيسم فرو كش كرده هست معني و غناي بيشتري بـه معماري رايت مي دهد . شگفتا كه نـه ونتري ، نـه مور و نـه جنكز كه هر سه از بازگشت بـه گذشته ابايي ندارند و از آن بـه نام تاريخ گرايي و خاطره گذشته و اصلاحاتي نظير آنـها دفاع مي كنند ، كوچكترين اشاره اي بـه ان كيفيت آثار رايت نكرده اند و او را با بقيه معماران مدرنيست ، حتي آناني كه چون آدولف لوس رفتاري افراطي داشتند با يك چوب مي رانند .

حقيقت اين هست كه رايت حتي درون تاثر خود از معماري قرن نوزدهم نـه مقلد بود و نـه خوشـه چين ؛ بدين معني كه نـه فرمـهاي قرون گذشته درون آثار وي منعكس هست و نـه آنكه وي گرايشـها و ويژگيهاي دوران مختلف را درون معماري خود با يكديگر مي آميزد . بعد تاثرات قرن نوزدهم بـه چه صورت درون معماري رايت باز مي تابد ؟ آثار رايت نـه برش ماشيني آثار پاره اي از مدرنيستها را دارد و نـه ميني ماليسم ناب ميس ون دررو  را . يعني رايت بـه تبعيت از تكنولوژي و طرحهاي صنعتي سعي درون فرو ريختن عوامل زايد ، يا بـه قول ميس ون دررو اضافات ( more ) ندارد بلكه همچون تنديس گري ، آثار خود را هنرمندانـه  شكل مي دهد. اهميت كارهاي رايت

رايت نـه تنـها يكي از پيشروان برجسته معماري مدرن بـه شمار مي رود ، بلكه بـه جرأت مي توان گفت بـه دلايل خاص تاريخي و فرهنگي ـ و شايد جغرافيايي ـ آثار وي درون ايران بيش از ساير پيشروان معماري مدرن مورد توجه دانشجويان و معماران قرار گرفته بـه طوري كه همواره علاقه و پيوندي باطلي ميان روح آثار وي با ذوق و سليقه و مشرب ايراني ـ خصوصاً گرايشـهاي مذهبي ـ برقرار بوده هست . اين نزديكي و پيوند مسلماً از ادراكات و احساسات مشتركي نشأت گرفته كه خود نمايشي از وحدت عالم وجود           و نشانـه عنصر متحد كننده هنر و يگانگي هنري هست . درون اين مقاله سعي شده که تا با تحليل فلسفي آثار رايت درك دلايل اين بيگانگي ميسر شود .

 

 

شناسنامـه حرفه اي فرانك لويد رايت

رايت درون سال 1869 درون ويسكانسين آمريكا بـه دنيا آمد و 90 سال عمر كرد . وي پسر يكي از « چوپانان » ( پيشوايان فرقه مذهبي با پنيست ) بود اما چون برشته معماري علاقه اي وافر داشت ، بـه عنوان نقشـه كش درون دفتر سيلسبي و سپس نزد سوليوان بـه كار پرداخت . علاقه ، پشتكار ، و استعدادش سبب شد که تا پس از مدت كوتاهي كار درون دفتر سوليوان ، درون فاصله سالهاي 1887 که تا 1893 ، بـه عنوان دستيار اصلي وي شناخته شود .

رايت سخت تحت تأثير افكار ويوله لودوك ، معمار فرانسوي قرار گرفت ، بـه طوري كه مي توان ادعا كرد شباهتهاي عمومي ميان كارهاي اين دو هنرمند معمار ناشي از سنخيت فكري آنـهاست ، درون فرهنگ لالوس ، رايت معمار شيشـه و فولاد توصيف شده هست ، اما اين توصيف با توجه بـه چهره عمومي كارهاي معماران ، بيش از هر كس ديگر شايسته ميسوان درون روحه ، معمار آلماني تبار هست . فقط بخش كوچكي از كارهاي رايت ـ شامل پروژه هاي بزرگ اجرا شده و اجرا نشده ـ داراي چنين خصوصيتي هست . كارهاي مسكوني رايت ـ كه بـه بخش عمده و مميز شخصيت حرفه اي وي بـه شمار مي آيد ـ از اين توصيف بسيار فاصله دارد . درون حالي كه اين ميسوان درون روحه هست كه شيشـه و فولاد را بـه طرز بارز و تحسين برانگيزي بـه كار و اساس كارهاي خود را بر آن قرار داده هست .

نوشته هاي رايت

رايت درون سال 1939 كتاب معماري ارگانيك را برشته تحرير درون آورد . درون اين كتاب توجه اساسي او بـه روابط فرد با پيرامون خود معطوف هست . منظور وي از پيرامون عمدتاً طبيعتي هست كه بنا را احاطه مي كند . درون نتيجه ، رابطه اي كه ميان فرد با معماري و فرد با طبيعت برقرار مي شود ، اساس نظريه معماري ارگانيك وي را تشكيل مي دهد .

رايت خود اصطلاح « معماري ارگانيك » را با واژه هاي ديگري نظير پويا ، حياتي ، جوهري و همـه جانبه تعريف كرده و با اين مترادف سازي ها منظور خود را از واژه « ارگانيك » كه معادل فارسي آن « اندام واره اي » هست مشخص مي سازد .

عشق بـه طبيعت و هماهنگي معنوي و باطني با آن ، عنصر اصلي تفكر و گرايش رايت بـه خصوص درون موضوع مسكن هست . از اين رو ، مي خواهد مسكن بخش جدايي ناپذير طبيعت باشد . اين تمايل بـه هيچ وجه بـه معناي طبيعت گرايي خام ( ناتوراليسم صوري ) نيست . درون ناتوراليسم شكلي را صوري ، آثار مصنوع ـ اعم از آثار معماري يا ساير آثار هنري ـ عينا از طبيعت تقليد مي شود يا همسان و همشكل با آن اجرا مي شود ؛ همساني و همشكلي از لحاظ فرم ، رنگ ، نسج و بافت . درون حالي كه درون طبيعت گرايي محتوايي       و دروني ، هماهنگي لزوما بـه معناي همساني و همشكلي و حتي همنوايي            ( هارموني ) نيست . طبيعت گرايي دروني عبارت هست از درك و دريافت خصوصيات و ذات طبيعت و خلقت و به رسميت شناختن و احترام بـه آن . حاصل اين درك و احترام ، الهام گيري هست و شكوفايي ، ساماندهي متناسب و رشد و توسعه معقول و به سامان و متعادل فضا .

اين گونـه گرايش ها كه درون تمامي عرصه هاي زندگي همواره وجود داشته هست ، بعدها ، يعني از نيمـه دوم قرن حاضر ، بـه صورت نظريات زيست محيطي آن و نظام دار ناظر بر راه و رسم زندگي بسط و توسعه يافت ، بـه طوري كه حتي درون عالم سياست و رهبري اجتماعي نيز تأثير گذاشت و منجر بـه ايجاد تشكيلات خاص اين گرايش درون جناح بنديهاي سياسي و مملكت داري نقاط مختلف جهان ـ خصوصاً كشورهاي اروپاي مركزي و شمالي ـ گرديد .

علاوه بر اين اثر مـهم ( معماري ارگانيك ) ، نوشته هاي متعدد ديگري از جمله آثار زير از وي بـه جا مانده هست ..

ـ خود زندگي نامـه ، 1943

ـ آينده معماري ، 1953

ـ وسايا ، 1953

ـ مسكن طبيعي ، 1954

ـ شـهري كه محو مي شود ، 1932

ـ تعداد زيادي سخنراني ، محاسبه و مقاله نظير : « زبان معماري ارگانيك » ،   « معماري آينده » و غيره

آثار معماري

رايت تجارب فراوان و متنوعي از لحاظ موضوع ( عملكرد ) ازخود بـه جا گذاشته هست . برخي از اين تجارب ، طرحهاي تخيلي يا پيشنـهادي هست كه بـه اجرا درون نيامده و برخي از كارهاي اجرا شده او نيز از بين رفته اند ، نظير ساختمان اداري لاركين ( اجرا شده درون سال 1904 ) كه براثر جريان ها و گرايشـهاي مخالف ، كه اين ساختمان را خشك و بي روح و فاقد تنوع           مي دانستند ، درون سال 1934 منـهدم شد و يا امپريال هتل توكيو كه درون فاصله سالهاي 1916 که تا 1922 اجرا شد و با اينكه يكي از ساختمان هاي نادري بود كه درون برابر زلزله شديد سال 1923 مقاومت كرد ، درون سال 1955 تخريب شد .

از آثار تخيلي يا پيشنـهادي ( اجرا نشده ) رايت مي توان بـه طرح هاي زير اشاره كرد :

ـ طرح هايي براي شـهرهاي بغداد ، پيته بورگ ، مديسون ؛

ـ برج آسمان خراش 528 طبقه اي بـه ارتفاع يك مايل درون 1956 .

آثار بـه اجرا درون آمده رايت 750 ساختمان هست كه بـه نوبه خود بسيار متعدد و متنوع اند ، با اين همـه مي توان آنـها را بـه 3 بخش اصلي تقسيم كرد :

اول ) بخش مسكوني

دوم ) شـهرسازي

سوم ) ابنيه عمومي ( اداري و صنعتي )

ويژگي مشترك و عمومي هر سه بخش ، نوآوري هايي استوار و متين درون زمينـه فرم و شكل آفريني هست . درون همـه اين تجربه ها ، رايت از سلطه فرمـها و فضاهاي متداول و معمولي خارج شده و به مدد مصالح جديد فرمـها و فضاهاي تازه اي خلق كرده هست جالب آنكه اين نو آوريها بـه هيچ رو با روحيات و سلايق و روش زندگي محلي و بومي درون تناقض نيست ، بلكه بالعكس حال و هواي زندگي بومي بـه خوبي درون شخصيت كارها مشـهود هست . درون عين حال ، كارهاي مسكوني رايت بيش از ساير كارهاي او از وحدت و انسجام ديدگاههاي فلسفي و شيوه و سبك معماري برخوردار هست . درون اين كارهاست كه شخصيت معنوي و افكار رايت بـه وضوح مشاهده مي شود شخصيتي محكم و استوار ، ساده و صميمي و پرهيزگار ، خالص و بي آلايش ، هدفدار ، پايبند بـه سنن تاريخي و شيوه زندگي مردمان بومي ، خوش ذوق ، عاطفي ، انسان دوست ، عاشق طبيعت و به همين علت که تا حوددي شاعر و رمانتيك . اصولاً بعد از غور و رسوخ درون آثار رايت ، چنانچه بخواهيم بـه طور خلاصه شخصيت او را توصيف كنيم ، بايد بگوييم رايت شخصيتي دارد مذهبي و شاعر مسلك ؛ و زاهدي هست شاعر يا شاعري زهدپيشـه ويژگي كارهاي مسكوني رايت

نويسنده دايره المعارف روبر بـه تأثير پذيري رايت از نظريات مكتوب ويوله لودوك و راسكين اشاره كرده هست . همچنين شباهت آثار مسكوني رايت با آثار معماري ويله مارينوس دودوك معمار هلندي مكتب دواستيل قابل انكار نيست . با اين حال كارهاي مسكوني رايت داراي مشخصاتي هست كه بـه آنـها شخصيتي ممتاز و منحصر بـه فرد مي بخشد و از آثار ساير معلمان مدرن و حتي ساير پيش تازان معماري مدرن متمايزشان مي كند . اين مشخصات را مي توان بـه سه دسته عمده تقسيم كرد :

يك ) سنت گرايي محتوايي ( باطني )

دو ) طبيعت گرايي جوهري

سه ) مدرنيسم متعادل و غير افراطي

يك ) سنت گرايي محتوايي ( باطني )

رايت بـه جاي تقليد و الگو برداري از فرمـها ، تناسبات ، اشكال و عناصر سنتي ، بـه ماهيت و باطن فرم و فضاي معماري سنتي آمريكايي توجه كرده و از خلال تعمق درون محتواي فرم و فضاهاي معماري سنتي ، بـه درك روحيات و خلقيات مردمان بومي موطن خود نايل شده هست . او اين خلقيات و روحيات را ـ كه با نوعي ذوق و مشرب خاص درون فضاي زيست همراه هست ـ درون شيوه معماري خود بـه كار مي گيرد . تمايز كاملا آشكار سبك منسجم رايت با پيشروان اورپايي معماري مدرن معاصر با او از همين جاست ؛ سبكي كه درون عين شباهتها و نقاط مشترك اصولي با مدرنيسم ـ و حتي درون بعضي از موارد با شيوه جهان وطني درون مدرنيسم ـ داراي رنگ و بوي زندگي بومي آمريكايي هست ؛ زندگي كه بـه نوبه خود متأثر از اقليم ، اقتصاد ، تاريخ و مذهب درون آمريكاي شمالي هست .

ويژگي هاي اساسي اين چهار بعد زندگي قرن نوزدهم آمريكا عبارتند از :

1.اقليمي گسترده ، متنوع ، غني و سخاوتمند ؛

2. اقتصادي رو بـه رشد ، شكوفا و متنعم و آماده براي عبور از مرزهاي  سرزمين ملي با چشم اندازهاي اميد بخش ؛

3. تاريخي با ريشـه هاي عميق اروپا و تنـه اي نيرومند و تناور درون سرزمين جديد ، پيروز بيرون آمده از جنگهاي داخلي طولاني ، جيره شده بر اقوام بومي ( سرخ پوستان محلي ) ، رها شده از رنجها و تلخي ها و مصايب مـهاجرت ، بهره ور از نظام منسوخ داري ؛

4. جامعه اي پايبند بـه سنن و آداب مذهبي درون نيمـه دوم قرن نوزدهم ، بـه هنگام تولد رايت ، پدر وي يكي از پيشوايان فرقه مذهبي با پتيست بود . علاوه بر آن ، اجداد وي افرادي با اعتقادات خاص وحدت بوده اند . درون يك كلام مي توان گفت رايت درون محيطي مذهبي بـه دنيا آمد و با آن خو گرفت و اعتقادات اجدادي خود را پذيرا شد و به آنـها احترام مي گذاشت .

ويژگي هاي آثار وي بي ارتباط با فرهنگ و سنت سخت كوشي و روحيه غيرتمند مذهبي و اجدادي وي نيست . ويژگيهايي چون :

ـ نياز بـه احساس قدمت و عتي بودن ، استواري و متانت كه درون پاره اي از كارهاي وي موج مي زند ؛

ـ گرايش بـه نظريات مربوط بـه ارتباط جز و كل ( يگانگي و وحدت ) ؛

ـ تمايل و گرايش بـه ايجاد آثاري با عمر زياد ( جاودانگي ) ؛

ـ همزيستي و رفاقت با طبيعت ( تمايل زيست محيطي ) ؛

ـ توجه بـه انسان و زندگي آرماني ( آرمانگرايي ) ؛

ـ توجه بـه زندگي مردمان بومي و خودي ( خير خواهي و نوعدوستي ) ؛

ـ پايبندي بـه نظريات خود ، و صراحت و سماجت درون بيان و تحقق آنـها             ( جسارت و استقلال رأي )

اين ويژگيهاي سرزميني و اجدادي سبب مي شوند كه رايت درون بدعت گذاري درون تكنيك و فرم گستاخ و جسور باشد ؛ پيوندش را با اخلاق و معنويت     حفظ كند و در نتيجه درون برابر هر گونـه نوع گرايي مبتذل جانب هزم و احتياط را نگه دارد ؛ با ابتكار و دست و دلبازي تمام دست بـه آزمايشـهاي جديد بزند ؛ درون برابر تنگناها و محدوديتهاي دست و پا گير قراردادي وضع موجود اصلاح طلب و انقلابي باشد .

اين صفات ، درون فرم و فضاي معماري او نيز بـه صورتهاي زير جلوه گر مي شوند :

1. الگو برداري از بعضي از خصوصيات سنتي زندگي آمريكايي نظير بخاري ديواري ( شومينـه ) بـه صورت محوري و مركزي درون مسكن . بخاري ديواري     درون قرن هفدهم درون مسكن آمريكايي بـه عنوان كانون اصلي خانـه درون مركز پلان قرار داشت . اكنون رايت خانـه را بـه صورت سليبي حول آن بـه چرخش در     مي آورد ، بـه طوري كه هر شاخه سليب معرف عملكرد معيني درون خانـه هست كه بايد که تا حدودي از ساير قسمتها جدا باشد .

2. تأثير پذيري از هنر اعصار گذشته و ملل مختلف درون سطح جهان که تا جايي كه شباهتهاي آشكاري درون فرم و شكل دهي فضايي ميان آثار او و معماري خاور دور ، خصوصاً معماري ژاپني ، ملاحظه مي شود و رايت خود با علاقه مندي بـه آن اعتراف مي كند .

3. الهام از عنصر ساختماني ايوان درون معماري سنتي ، اما بـه صورتي كاملاً نو و تغيير شكل يافته ، درون تلفيق با فضاها و احجام اصلي و در امتداد شاخه هاي سليبي و نـه ـ بر خلاف آنچه درون معماري سنتي و تقريباً درون همـه نقاط جهان معمول بوده هست ـ بـه صورت مجزا درون دورتادور بنا يا فقط درون يك سمت .

4. كاهش باز شوها ( پنجره ها ) . درون مجموع ، كارهاي مسكوني رايت درون مقايسه با آثار ساير پيشاهنگان معماري مدرن ، از سطوح شفاف كمتري برخوردار هست . خصوصاً درون مقايسه با ميس وان درروهه . اين امر بـه هيچ وجه سبب نا هماهنگي با طبيعت و محيط پيرامون نمي شود ، بلكه رايت با شيوة خاص خود از طريق امتداد فضاها و ديوارها و هماهنگي مصالح پيرامون ، موفق بـه ادغام درون طبيعت مي شود . اين شيوة ادغام درون طبيعت نوعي احساس آرامش و امنيت دروني درون كارهاي او بـه وجود مي آورد و مطابق با نيازهاي روانشناختي لااقل درون دوران معيني هست .

دو ) برخي از عناصر فرم و فضاي معماري معرف طبيعت گرايي رايت

اين عناصر ، همان طور كه درون سطور قبل اشاره شد ، عبارتند از :

1. تبعيت فرم و فضاي معماري از ويژگي هاي توپوگرافيكي زمين .

2. استفاده از مصالح و مواد طبيعي بـه صورت ابتدايي و خام ـ غالباً بـه صورت پرداخت نشده و صيقل نيافته ـ و حتي بعضي از اوقات درون خارج بنا با حالت وحشي و ناسفته ( حالت خشن و زبر و درشت اوليه ) . بـه عبارت ديگر ، استفادة كمتر از نازك كاري براي حفاظت و پوشش مصالح اصلي سفت كاري . بـه اين ترتيب ، وي موفق مي شود زيبايي دروني و ذاتي نـهفته درون طبيعت مصالح را آشكار كند . اين شيوه سهم بسزايي درون القاي احساس اطمينان عوامل ديگري نظير ابهت و ضخامت عناصر باربر و ساير عناصر ساختماني ، فقدان سطوح وسيع شفاف ، عمق و فرورفتگي سطوح شفاف ، راحتي و صراحت اتصالات نيز دخالت دارد ، ولي جايگزيني معقول بخشي از بدنـه ها و سطوح ظريف و لطيف و آسيب پذير درون جاها و مكانـهاي معقول و مناسب با حالت وحشي مصالح ، بـه صورتي حساب شده ، اين احساس آرامش و اطمينان را تشديد مي كند . چه بسا احساس اطميناني كه بـه اين ترتيب حاصل         مي شود ، ريشـه درون اعماق روان انسان و حيات طبيعي او دارد ؛ احساس اطميناني ناشي از سيطره و سرايت معنا و روح نـهفته درون طبيعت ، يعني وفور ، فراخي و گستردگي ، استحكام و دوام ، پايداري و آسيب ناپذيري ، سخاوتمندي ، قانونمندي ، تخطي ناپذيري و غيره .

3. رها شدن درون طبيعت . ادغام فضاي معماري با طبيعت محيط پيرامون بـه عوان يكي از اصول معماري مدرن از طرف همة معماران بـه يك شكل تحقق نيافته هست . خصوصاً درون كارهاي رايت ، اين رويكرد بـه شيوه اي كاملاً برجسته و متمايز از شيوه هاي ديگر تحقق يافته هست . نمونـه بارز آن خانة معروف آبشار هست . 

ابزار اصلي رايت براي تحقق اين امر طره ها ، ايوانـها ، تراسها ، ديوارهاي كوتاه و بلند ، دست اندازها و جان پناهها ، لبه ها ( جدولبنديها ) و گلدانـهاي      جعبه اي هست . اين عناصر را ، كه درون شيوة رايت براي ادغام درون طبيعت بـه كار گرفته مي شود ـ هر چند ، گاهي درون آن افراط مي شود ـ مي توان عناصر واسطه اي نام داد ؛ واسطه ميان فضاهاي داخلي اصلي ( بسته ) و فضاي باز دوردست . درون حقيقت اين عناصر واسطه اي ، كه از كانون و مركز ثقل فضاي اصلي درون جهات مختلف بـه بيرون گرايش يافته و در فضاي پيرامون بدون مرز معين و بسته ادامـه مي يابند ، پنجه درون خاك و صخره و جنگل و آبشار          مي اندازند و با تراوش از داخل بـه خارج بـه همنوايي با طبيعت مي پردازند .

بديهي هست كه درون فلسفة طبيعت گرايي رايت ، نغمة اصلي را طبيعت تعيين مي كند و فرم و فضاي معماري ( شكل دهي فضايي ) بايد از آن پيروي كند . بـه اين ترتيب ، تفاوتهاي آشكار درون فرم و فضاي آثار رايت را بايد ناشي از تنوع همين آواهاي نـهفته درون طبيعت مناطق مختلف دانست . صخره هاي آبشار ، بيابان گرم و خشك تاليه سين غربي با گياهان و روييدنيهاي خشك ويژة صحاري منطقة آريزونا ، خانة روبي درون محيط و فضاي اهلي شـهري ، هر يك آهنگ مخصوص بـه خود را دارند كه رايت از آن تبعيت كرده و آثار خود را موفق با طبيعت هر يك طراحي و اجرا نموده هست .

3. گرايش بـه ساخت بناهاي مسكوني درون همكف و حداكثر يك طبقه روي آن ، طوري كه سرسراي ورودي و يك فضاي الحاقي درون همكف و مابقي بخشـها درون طبقة اول قرار مي گيرند .  

سه ) مدرنيسم

ويژگيهاي كارهاي رايت درون رابطه با خصوصيات معماري مدرن بـه شرح          زير هست :

1. كارهاي اوليه با سطوح صاف و تركيب ساده

2. سادگي فرمـها و پرهيز از حشو و زوايد تزييني . درون حقيقت درون اين مورد ، رايت تزيين بـه كمك عناصر اصلي سازه اي را جايگزين تزيينات سطحي      مي كند و براي وصول بـه اين مقصود ، از بافت مصالح ، تناسبات ، تنوع ، و رنگ بـه خوبي بهره برداري مي كند .

3. بازي با ارتفاع . او نـه فقط درون مجموعه ، كه درون فضاي واحد نيز گاهي از چند ارتفاع استفاده مي كند . كاري كه قبل از وي متداول نبود و باعث سرزندگي ، شادابي و تنوع فضايي مي شود

4. رهايي از قيود و تناسبات و قوانين زيبايي شناسي كلاسيك .

5. بازي زياد با احجام .

6. آزادي طراحي براساس عملكردگرايي . آزادي انسان .

يادداشتها                                                                                           1. . Silsbee

2. آسيب پذيري درون اينجا درون حقيقت بـه معناي اين هست كه هر چه مصالح يكدست تر و پرداخت شده تر بـه كار روند ، اثر هرگونـه تعرض خارجي درون آنـها چشمگيرتر خواهد بود ، درون حالي كه اين تأثيرات درون مصالح خشن و پرداخت نشده ، وضعيت ناهنجار و زشتي ايجاد نمي كند . از اين رو ، زيبايي آنـها خدشـه ناپذيرتر و پايدارتر هست و نياز كمتري بـه مرمت و احيا دارند .

 3. Talicsin West

 

در حالي كه نظريه پردازي هاي گرينو كلي بودند ، لوييس ساليوان ، مـهم ترين معمار مكتب شيكاگو ، درون جست و جوي يافتن كاربرد عملي اين نظريه ها درون ساختمان بود . وي درون مقاله خود بـه سال 1896 با عنوان “ ساختمان بلند اداري با توجه بـه جنبه هنري آن ” بر اساس مشاهده طبيعت نتيجه گرفت “ كه زندگي درون نمود خود شناخته مي شود ، كه فرم از كاركرد تبعيت مي كند .       ” او از آن نتيجه اين اصل را بـه دست آورد : “ . . . درون واقع ماهيت هر مسئله هست كه راه حل را درون خود دارد و آن را نشان مي دهد . ” بنابراين فرم بر پايه شناخت قبلي يا بـه مثابه چيزي كه از پيش ( a priori  ) تعيين شده ، درك     نمي شود ، بلكه بـه مثابه جست و جوي چيزي هست كه از پيش بـه گونـه اي پنـهان درون ماهيت كار موجود بـه دست داده مي شود . بنابراين قياس معماري با طبيعت بـه برداشتي هستي شناختي ( و نـه مكانيكي ) از كاركرد گرايي منجر شد . بـه نظر مي رسيد كه اعتراض بـه اين كه تفسير ماهيت چيزي بـه خودي خود هميشـه تصميمي ذهني هست ، حياتي باشد . بـه هر حال ساليوان معتقد بود كه اين ذهن گرايي از ايده هاي خاص فردي بـه دست نمي آيد ، بلكه درون خود كار نـهفته هست .

فرانك لويد رايت با تأكيد بر اين كه فرم و كاركرد بايد يكي باشند ، فلسفه      “ استاد عزيز ” خود ، ساليوان ، را بسط داد ؛ او براي انتقال اين ايده ، عبارت   “ معماري ارگانيك ” را بـه كار گرفت . از نظر وي ، رابطه بين جزء و كل     ويژگي اي ضروري بود ؛ هر جزء بايد هويت خود را داشته باشد ، اما درون عين حال بايد از كل جدايي ناپذير باشد . اين ايده ، درون رويكرد او تركيب بندي فضايي ، كه بعدها اصلاح گمراه كننده “ فضاي روان ” براي آن بـه كار رفت ، بـه نحو چشمگيري نشان داده شد . جداي از اين واقعيت آشكار كه فضا خود حركت نمي كند ، بلكه اين موضوع بسته بـه انسان هست كه درون فضا حركت    مي كند ، اين گونـه نيست كه فضاهاي رايت نيز بدون تمايز ، يكي بـه درون ديگري جريان يابند . بلكه يكي از ديگري جدا شده و با اجزاي تشكيل دهنده كوچك ميانجي فضايي بـه هم متصل مي شوند . از نظر رايت ، هر ساختمان درون رابطه با محلي كه درون آن بر پا مي شد و به عنوان بخشي از منظر طبيعت ، بـه مثابه چيزي خاص تلقي مي شد . هوگو هارينگ ، كه مفهوم معماري اندام گونـه او ارتباط پيدا مي كند ، مسلماً با تمام اين مفاهيم موافق بود . آنچه وي را از رايت متمايز مي كرد ، صرفاً اين واقعيت نبود كه او ديرتر از رايت بـه دنيا    آمده بود و در كشور ديگري مي زيست ، بلكه رد كردن چيزي بود كه او آن را بـه عنوان وجه قصه پريان كار رايت توصيف مي كرد ـ يعني ترجيح او بـه جزئيات و تزئينات . رأي آدولف لوس مبني بر اين كه “ تزئين ، جنايت هست ، ” نقطه عطف بين هارينگ و رايت را مشخص مي سازد . بـه هر حال ، هارينگ نيز مانند رايت متقاعد شده بود كه موضوع صرفاً دنبال اشياگشتن و امكان پذير ساختن فرم خود آنـها براي بسط و گسترش ؛ و او نيز مانند رايت ، كار خود را از اين فرض آغاز كرد كه درون طبيعت “ نظم صوري بسياري از اشيا درون فضا ، درون رابطه با تحول زنده و انجام كارهاست . ” “ بنابراين اگر آدم بخواهد فرم را كشف كند ، بايد درون هماهنگي با طبيعت باشد . ”

آلوار آلتو و هانس شارون ، دو معمار بسيار متفاوت با هم ، نيز از ايده هاي مشابهي حمايت كردند . مطمئناً نادرست هست كه شارون را بـه عنوان شاگرد هارينگ بـه حساب آورد ، اما از نظر اصول و روش ها ، آنان وجوه مشترك فراواني داشتند . هارينگ تقريباً هيچ ساختماني نساخت ، درون حالي كه شارون توانست مجموعه كاملي از طرح هاي مـهم را درون دهه 1960 بـه انجام برساند ، از جمله تالار فيلارمونيك درون برلين كه درون آن ، فضا بر اساس ديد هارينگي بـه برنامـه يا آنچه شارون بـه عنوان جوهر كار تفسير مي كرد ، درك و طراحي شده هست . كار آلتو نيز درون بسياري از موارد از موارد با كار شارون متفاوت هست ، اما كار وي نيز نكات مشترك خاصي با نحوه انديشـه هارينگ نشان مي دهد ، نظير رد كردن ( تفكر ) تعيين فرم با حجم هاي هندسي خالص ، استفاده خلاف عرف از مواد طبيعي ، و توجه دقيق بـه ملاحظات منطقه اي و جايگاه شناختي  ( توپولوژيك ) . بـه علاوه ، اين موارد از ويژگي هاي مرحله دوم معماري مدرن نيز بودند كه درون اوائل دهه 1930 آغاز بـه بسط و گسترش كرد . درون اين مورد حتي مي توان از لويي كان نيز نام برد چرا كه او بـه طور مداوم از اين فرضيه حمايت مي كرد كه فرم ساختمان بايد بر اساس درك جوهر موضوع ، بسط و گسترش يابد . بايد اذعان كرد كه كان بـه اين موضوع از ديد مدرسه بوزار     مي نگريست و در نتيجه اين اصل بـه شكل كاملاً تغيير يافته اي درون آثار وي انعكاس يافت .

اشاره هارينگ بـه فرم هاي كار آمد درون طبيعت را بايد بر اساس ديدگاه خاص وي توصيف كرد . از نظر او ، طبيعت نـه تنـها بـه كارآيي عملي ، همان گونـه كه با بدن سگ تازي نمايانده مي شود ، بلكه بـه خصوصيات متمايز كننده اي همچون شاخ هاي گوزن نر نيز مربوط مي شود .

در اين زمانـه هم طبيعت بـه عنوان الگو و منبع الهامي درون موارد ديگر ، و دقيقاً درون جايي كه آدم كم ترين انتظار را از آن دارد ، عمل كرده هست : درون عرصه ساخت و سازهاي با دهانـه عريض ، يعني درون زمينـه فن آوري پيشرفته . در  اينجا ، اصلي كه درون طبيعت كشف شده و از آن وام گرفته شده بود ، اصل دستيابي بـه بيشترين صلابت و استقامت با كمترين مقدار ماده بود . پيش از اين ، درر دهه 1920 ، ساختارهاي پوسته اي از جنس بتن مسلح اثر فرانتز ديشينگر و والتر باوئر سفلد ، مقايسه با پوسته تخم مرغ را درون ذهن مجسم  مي كرد . بـه كمك انحناي مضاعف درون فرم و استفاده از ماده اي با مقاومت كششي و فشاري بيشتر ، دستيابي بـه دهانـه هاي عظيم با ساختاري با نازكي استثنايي امكان پذير شد . درون اين اواخر بيش از همـه اين فراي اتو درون آلمان بوده هست كه ساختارهاي جديدي را درون قياس با الگوهاي طبيعي بسط و گسترش داده است.

 

ميني ماليسم ناب ميس ون درون رورا . يعني رايت بـه تبعيت از تكنولوژي و طرحهاي صنعتي سعي درون فرو ريختن عوامل زايد ، يا بـه قول ميس ون دررو اضافات (Morc  ) ندارد بلكه همچون تنديسگري ، آثار خود را هنرمندانـه شكل مي دهد . حاصل اين شكل ممكن هست همان گونـه كه درون خانة آبشار متجلي هست از تركيب و تشكيل عناصر آلي و عناصر ساخته و پرداختة انسان بـه صورت مكعبهايي با زوايايي قائم و خطوط راست پديد آيد يا ممكن هست مانند موزة معروف گوگنـهايم ( شكل 2 3 ) كه از كارهاي آخر رايت هست از تركيب خطوط منحني و احجام استوانـه اي و مخروطي ، شكل گرفته باشد .

كار رايت معمار تنـها ساختن نيست ، بلكه همانند تنديسگر شكل و يا همانند حجار تراشيدن و بازي با احجام درون فضا هست . چنين روش     هنرمندانـه اي درون خلق آثار معماري مستقلاً و بالنفسه نيازي بـه تكنولوژي يا تكنولوژي پيشرفته ندارد و وسايل قرن نوزدهم نيز براي آن كافي هست . البته رايت خود بـه تكنولوژي قرن نوزدهم بسنده نكرد و به كارگيري بتن مسلح درون هر دو اثر رايت كه نام برديم ، پيشگامانـه و جسورانـه هست . بحث ما بر سر روش اين معمار هست كه بـه روش معماران قرن نوزدهم بي شباهت نيست ، با اين تفاوت بزرگ كه رايت درون روش هنرمندانة خود و توجه بـه تنديس بنا ، بر خلاف معماران قرن نوزدهم ، هيچ يك از سبكهاي تاريخي را درون نظر نداشت   و تقليد و تبعيت از اين سبكها بر خلاف اعتقادات او بود . از همين رو مشاهده مي كنيم كه وي با مدرسة معماري بوزار و روش تدريس آن ، كه درون اين زمان پيروي از سبكهاي قديمي بود ؛ سخت مخالف بود .

مخالفت رايت با كهنـه پرستي هنگامي بيشتر آشكار شد كه او نيز همانند لوئيس ساليوان با نمايشگاه سال 1893 شيكاگو معروف بـه نمايشگاه كلمبيا ، ستيز كرد .

رايت از مريدان ساليوان بود ؛ مدتي درون دفتر او كار كرد و از سر تحسين و علاقه او را ليبرقايستر ، مي ناميد . علت مخالفت ساليوان و رايت با نمايشگاه معماري امريكا راه خود را گم كرده بـه تقليد و تبعيت از معماري قديمي اروپا پرداخته بود . جالب هست يادآور شويم كه معمار سردمدار و بر پا دارندة نمايشگاه كلمبيا دانيل بر نـهم بود . اين معمار دايي رايت بود و هم او بود كه رايت جوان را بـه دفاتر معماري شيكاگو معرفي و به تحصيل درون مدرسة معماري بوزار فرانسه تشويق كرده بود . البته درون مورد اخير ، رايت اندرزدايي خويش را ناديده گرفت ، هرگز بـه مدرسة بوزار نرفت و هرگز درون هيچ مدرسة معماري ديگري تحصيل نكرد . معلم او چشم بينا ، كار فراوان و عشق بـه معماري بود . درون اين مورد رايت جمله اي دارد : « نبوغ نود و نـه درصد عرق ريختن و        يك درصد قريحه هست . »

رايت اين عشق بـه معماري را نـه تنـها درون پرداختن بـه پروژه هاي بسيار       نشان داد ، بلكه درون هر پروژه و در هر اثرش هيچ گوشـه اي ناانديشيده رها  نمي شود و وي بـه تمام زواياي ساختمان و جنبه هاي معماري با شور و علاقه خاص خود متوجه هست و براي آنـها طرح مي ريزد . درون بسياري از آثار رايت و از جمله كارخانة واكس سازي جانسن طرح داخل فضاها و حتي ميز و صندليها از خود رايت هست ( شكل 2-4 ) . درون اينجا نيز تأثر رايت از گرايشـهاي قرن نوزدهم كه بسيار تفصيلي تر از گرايشـهاي مدرنيستها هست و سادگي و صراحت طرحهاي مدرن را ندارد بـه چشم مي آيد .

پس ويژگي عمدة معماري رايت را مي توان بدين صورت تعريف كرد كه وي گرايشـهاي قرن نوزدهم را بـه زباني مدرن كه خود سخت بدان متوجه و معتقد بود ترجمـه كرد ولي هرگز از آنـها نبريد . اين ويژگي بايستي مورد توجه پست مدرنيستها قرار گرفته باشد ، اما همان گونـه كه قبلاً گفتيم ، ايشان بدان       بي اعتنا مانده اند . شايد يكي از علل اين بي اعتنايي اين باشد كه رايت تأثر را با تقليد اشتباه نمي كرد . درون مورد پرداختن رايت بـه تمام جنبه هاي معماري ، از صدر که تا ذيل ، نيز ، سخن پست مدرنيستها اين هست كه رأي مردم را بايد درون طراحي بـه حساب آورد و حتي ايشان را درون طراحي شركت داد . چارلز مور درون اين مورد بيش از همـه سخن مي گويد و در مصاحبه هاي خويش با مردم و شنيدن صحبت ايشان سرانجام بـه طرحي مي رسد كه خود خواسته و مردم بـه او ديكته كرده اند !

           

 

 

 

 

     باغ فردوسي ( گسترش باغ جمشيديه تهران )

تاريخ بهره برداري : 1375

طرح : مـهندسين مشاور بافت شـهر / غلامرضا پاسبان حضرت

طراحي فضاي سبز و منظر : فرهاد ابوالضياء

كارفرما : شـهرداري تهران

از سال 1330 رشد سريع جمعيت درون تهران مشكلات بسياري مانند ساخت     و ساز را ايجاد كرده كه حاصل آن تخريب تعداد زيادي از زمينـها درون باغهاي عمومي و خصوصي درون شـهر بوده هست . شـهرداري درون راه حفظ و نگهداري طبيعت سطح وسيعي از تهران ، از جمله كوهپايه هاي البرز كه محيط و پيرامون شمال شـهر را فرا گرفته ، تلاش بي وقفه اي نموده هست .

در اواخر سال 1350 ، 12 هكتار پارك ( پارك سنگي جمشيديه ) درون دامنـه كوه ساخته شد كه معروفيت و محبوبيت بسياري كسب كرد . درون سال 1372 شـهرداري معماران و طراحان پارك ( مـهندسين مشاور بافت شـهر ) و طراحان شـهري را مامور كرد که تا مطالعات گسترده اي براي محدوده شمال تهران      انجام دهند . اولين قسمت مطالعات درر محدوده اي حدود 30 هكتار زمين درون پارك ( باغ فردوسي كنوني ) آغاز گرديد . اين فضا با سراشيبي ها و سرازيريها شروع شده كه درون آن آبگذر و راه آبي با خرده سنگهاي كوچك و              تخته سنگهاي بزرگي كه از هم جدا شده اند ، وجود دارد .

در مرحله ارزيابي و شناخت امكانات بالقوه محل طرح ( پتانسيلهاي موجود ) ، گروه طراحي بـه مدت يك ماه درون منطقه اردو زدند و مطالعات و طراحي خود را درون سطح وسيعي از توپوگرافي طبيعي زمين آغاز كردند . مدخل و ورودي اصلي با يك سطح سنگفرش شده و يك سري پله كه که تا بالاي تپه مي آيد و منظر زيبايي درون بالاي شـهر را بوجود مي آورد ، آغاز گرديده هست . درون كنار اين راهها منطقه اي براي نشستن ، رفع خستگي و پذيرايي و سرگرمي         ساخته شده كه درون دل توپوگرافي طبيعي زمين قرار گرفته هست . همچنين چهار خانـه فرهنگ براي نمايش فرهنگ آذربايجاني هاي ايران ، كردها ،  تركمن ها و اقوام منطقه زاگرس ساخته شده هست . راه اصلي نـهايتاً بـه سمت مجسمـه و تنديس باغ كه درون قسمت شرق قرار دارد ، گسترش مي يابد و   پياده رو نيز بـه سمت دره فوقاني منتهي مي شود 

مسير مطالعات و طراحي دو موضوع فرهنگ و طبيعت را دنبال مي كند . مكان ورودي و مدخل اصلي ، يك فضاي سنگفرش شده هست كه مجسمـه شاعر حماسي فارسي زبان ، فردوسي ( 1020 ـ 940 ) كه پارك فوق بـه نام اوست درون آنجا حضور دارد .

از اين فضا يك راه پله عريض آبشار گونـه مي گذرد كه شعب آن بصورت راههاي شبكه اي درون اين محدوده گسترش شده اند و حاشيه آنـها از گياهان متنوع بومي با رنگ مناسب و هماهنگي با طبيعت انتخاب شده هست . درون ميان اين راه سنگفرش شده درختچه هاي شقايق بمنظور فراهم كردن سايه و رنگ درون فصول مختلف ، كاشته شده هست . مصالح اوليه از تخته سنگهاي سخت و خشن هست كه از محدوده زمين و قسمتهاي بالاي كوه جمع آوري شده اند .

ديوارهاي حايل و تراسها با طرح موجدار خود مطابق ميزان سايه سنگها ساخته شده هست . قطعات كوچك و تخته سنگهاي بزرگ با يك فرم مركزي   ( داراي كانون مشخص ) درون امتداد مسيرها ساخته شده اند . درون برخي فضاها ، بـه كمك سنگها تنديسهايي كه تمثيلي از جانوراني چون ماهي ها ، خزندگان و پرندگان هست ، حجاري شده كه اين اقدام و توجه و استفاده از طبيعت         مي تواند شادي و نشاط را درون ميان قشر جوان افزايش دهد . درون طراحي چهار خانـه فرهنگ ، مصالح و فرمـهاي سنتي ، راه و روشـها و آداب و رسوم زندگي آن اقوام را نمايش مي دهد . سنگهاي قرمزي كه درون خانـه آذري بكار رفته از آذربايجان تهيه شده هست . خانـه زاگرس فرم چادر چادر نشينـها را اقتباس كرده و خانـه فرهنگ تركمنـها از يك رشته فضاي مدور با سقف گنبدي مشخص و متمايز شده كه درون آن از فرم خيمـه هاي كروي اهالي قرقيزستان الهام گرفته شده هست .

 

آب يكي از مـهمترين عناصر تشكيل دهنده باغهاي سنتي هست . با يك سرچشمـه مصنوعي ، آب درون محدوده فوق گردش پيدا كرده هست . معماران صادقانـه كانالهاي آب را كه از منبع و سرچشمـه اصلي خود هدايت مي شوند درون فضاهاي عمومي ايجاد كرده اند . نور يكي از مـهمترين منظرها و نمادهاي طراحي هست . درون اينجا راه اصلي که تا قله توسط تيرهاي چراغ برق نمايان و متمايز گرديده و شاخصهاي نوراني كه درون سر بالايي هاي كوهپايه البرز امتداد فضايي پيدا كرده اند ، نشانـه اي قابل توجه براي كساني هست كه از پايين بـه تماشاي آن مي نشينند .

پروژه فوق درون سال 1375 تكميل و محبوبيت خاصي پيدا كرد بطوريكه نقش مثبتي درون توسعه شـهر درون طبيعت و سراشيبي هاي البرز جايي كه مردم ، طبيعت و فرهنگ با حضور خود باعث رونق آن شده اند ، داشته هست . گويي يك تفسير دوباره و يك تمثيل فارسي اصيل ديگر از بهشت خود را درون اينجا و با نيازهاي مدرن وفق داده هست . باغ فردوسي رويهم رفته اهميت و لزوم طراحي ارگانيك و طبيعي درون روند توسعه شـهري را گواهي مي دهد .

 

 




[هفت شـهر - معماری - kolbehhhh.blogfa.com هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 25 Aug 2018 12:56:00 +0000